باز شبی طولانی در راه است.
شبی بی تو ، شبی سرد و شبی پر از اشک. گاهی میگویم حتما اونم مثلمنه ولی بعدش میگم چطور امکان داره اخه اون خودش رفت
گاهی میگویم حتما مانند من عکسایم را چک میکند و بعدش میگم چطور امکان داره اخه اون خودش رفت
میگم حتما مثلمن همیشه به فکرمه ولی بعدش میگم چطور امکان داره اخه اون خودش رفت
بعدش میگم چطور امکان داره اخه اون خودش رفت
بعدش میگم چطور امکان داره اخه اون خودش رفت
از این جمله متنفرم.
متنفرم.
و متنفرم
چرا باید اینطور میشد وقتی همه چی خوب پیش میرفت
ولی فنمیدم که حتما چیزیدر ذهنش خوبپیشنمیرفت که رفت
بعضی وقتا خوب میخندم ، میدونین به چی ؟
به میراثش
میراثش یک آدم داغون همراه خنده های مصنوعی، ادمی که همیشه مجبوره بخنده تا همه فکر کنن خوبه.
میراثش منم
منی که احمقانه این متن را مینویسم.
منیکه بعدش ۱سال هنوزم به فکرشم و هنوزم عکساشو دارم.
اره گفتم که من احمقانه دوسش داشتم. میراثش من احمقم.
درباره این سایت